واقعا به خودم قول داده بودم مستمر بنویسم اما نمیشه اصلا :!
تغییر وب دادم و وب جدید زدم دوستانی که تمایل دارن بازم پستای منو بخونن بگن تا بهشون ادرسو بدم
پ ن :به علت مزاحمت هایی که خودتون بیشتر در جریانید :/
واقعا به خودم قول داده بودم مستمر بنویسم اما نمیشه اصلا :!
تغییر وب دادم و وب جدید زدم دوستانی که تمایل دارن بازم پستای منو بخونن بگن تا بهشون ادرسو بدم
پ ن :به علت مزاحمت هایی که خودتون بیشتر در جریانید :/
به ساعتی که همینجوری بی هدف سپری میشه نگاه میکنم ...
و پوزخندی میزنم به ادمی که این روزا حالش خوب نیست ...
به ادمی نگاه میکنم که میخواست دنیا رو فتح کنه ...
میخواست خودش یه دنیای تازه بسازه ...
اونی که میخواست قلمش ذهن همه ی ادمای روی زمینو درگیر کنه ...
میخواست ثابت کنه که میتونه ...
میتونه بخنده ...
میتونه ببینه و دم نزنه ....
میتونه بگه گور بابای دنیا و غماش...
میتونه جلوی همه سر بلند کنه و بگه اگه بخوایین میشه ...
میتونه به رویاهاش برسه ...
و وقتی که میرم جلوی آینه ، صورت زردی رو میبینم که ته چشای تیره اش چیزی به غیر از امید موج میزنه ...
چی شد که به اینجا رسید ...
چی شد که دیگه نتونست دووم بیاره ...
چی شد واقعا ...
زنده ام و هنوز نفس میکشم
از این به بعد میام
کمتر مینویسم اما هستم ...
+روزهای سخت تر از همیشه و دردناک تر از گذشته ...
پارت 1 : واقعا دو قلو دار میشید اونم همسان و کپی پیست هم ،بعد اسم هاشونو میذارید امین و امیر، بعد ماکه میخوایم صداشون بزنیم میگیم امیر جفتشون میگن بله ؟
چه وضعشه آخه :/
پارت 2 :3 تا گربه دارید که هرکدومشون 2 تا بچه دارن بعد میگید خونمون سوت و کوره ،باید یه چند تا دیگه گربه بخریم اینجور نمیشه:/
لابد اونای دیگه همشون سرطان حنجره داشتن صداشون در نمیاد :/
پارت 3 :از 30 تا کافه تو شهر،25 تاش کشیک ماه رمضانه و ماشاا... در طول روز همشونم پره :/
اونی هم که روزه نمیگیره منم آقا منم :/
پارت 4 :تو اینستات یه پست با محتوای درست و حسابی و لااقل در شان خودت نداری بعد میای بیو میزنی : آدم های منطقی با چشم عقل شان دنیا را می بینند:/
پ ن : اشخاص خاصی در آشنایان هستن اینا {گفتم بگم سو تفاهم نشه }
پ ن 2: پارت سه اشاره به یک گروه از مدعیان روزه بگیر آشنا هستش :/
فعلا
چرا هیچکس مثله پلاسکو برای سانچی نگران نشد ...
سرمایه ی یک کشور که فقط مادیات نیست ...مگه اون ادمایی که به ناحق از دست رفتن سرمایه ی این کشور نبودن ...
کاش فقط یه ذره ...یه ذره ....بیشتر احساس مسئولیت میشد ...
جان 32 نفر ادم بیگناه گرفته شد ...خسارت مالی جبران میشه اما خسارتی که از نبود سر پرست به خانواده ها وارد میشه به هیچ وجه قابل جبران نیست ...
اونا امید های خانواده هاشون بودن که حالا از دست رفتن ...
حیف ...واقعا حیف ...
همیشه فکر میکردم که اگه تو یه قصه پر از زامبی و کشت و کشتار باشه توش عشق هیچ معنی نمیده یعنی خوی خشن اینجور داستان ها نمیتونه روح ظریف و با لطافت عشق رو در بر بگیره اما امروز با یه مثال نقض مواجه شدم و تمام سیستم فکریم بهم ریخته :ااااا {اشاره به عنوان :/}
"PRIDE &PEJUDICE &ZOMBIES "
این فیلم تولید سال 2016 هس ...توی این فیلم پره زامبی و کشت و کشتاره اما عشق هم به طرز عجیبی توش موج میزنه یه عشق از جنس خشونت و مبارزه :)
تازه نامبرده روی کلنل دارسی {شخصیت اصلی _مرد _فیلم } کراش زده :///////////
ولی یه ذره زیادی اوایلش مغرور بود :/
الیزابت شخصیت مقابلش یه دختر جنگجوئه و جسوره{نامبرده روی شخصیت و جسارت الیز هم کراش زده :/}
خیلی شخصیتش برام قابل تحسینه ...جوریه که من نمیتونم باشم یعنی در اون حد دل و جراتشو ندارم ...
فیلمش از اون دسته فیلم هاست که برای شخصیت پسرونه مغزمم جذابه و برای اخلاقیات دخترونمم دلچسبه اما بازم من فیلم های اکشن و تخیلی و ترسناکو با فیلم های رمانتیک عوض نمیکنم :)
پ ن 1:من به عشق از جنس خشونت اعتقاد دارم هر چند که یه جنگجو نیستم
پ ن 2 :پیشنهاد میشه فیلمو ببینید البته اگه زامبی دوست دارید :)
فعلا
از آخرین باری که با افرادی مثله او ملاقات داشتم 2 سالی می گذشت ...
زندگی دوختن شادی هاست و به تن کردن پیراهن گلدار امید ٬ذهن ما باغچه است گل در آن باید کاشت ٬ورنکاری گل من ٬ علف هرز در آن می روید ....
اول از همه چی ممنون از آقای Ove نویسنده وب مردی به نام اُوِه که باعث شد به فکر این بیفتم که چرا زنده ام و دلم میخاد زندگی کنم :)
شما هم شرکت کنید خیلی ذهنتون رو درگیر میکنه :)
خب میرم سراغ دلیل هام (اولویت نداره خیلی )
۱_خانواده : شاید یکی از مهمترین دلایل برای زندگی کردن خانواده ام باشه ٬ خانواده کوچیکی که متشکله از بابام و مامانم و داداش کوچیکه :) من عاشق بابا و مامانمم چون از وقت و جوونی و عشقشون مایه گذاشتن تا منو به اینجا برسونن .
۲_خدا : من باید زندگی کنم چون به آفریدگارم بخاطر تک تک دم و بازدم هایی که به من تعلق داره مدیونم .
۳_درس : پایه و اساس انتخاب شغل مورد علاقم درسمه باید اونو محکم کنم تا به شغل مورد علاقم برسم .
۴_شغل : من عاشق بوی بیمارستانو آمپول ام...عاشق پک جراحی ام و از همه بیشتر عاشق نجات دادن جون آدمام :)
۵_اختراع : امیدوارم مراحل ثبت دستگاهمون زودتر تموم شه و شروع به تولید انبوه بشه و جواب تلاش هامون بی ثمر نمونه ...
۶_موسیقی :در کنار همه اینها موسیقی و یادگیری ساز های مختلفش یه جایگاه خاصی برام داره که اگه ی درصد کمتر به جراحی علاقه داشتم موزیسین میشدم اما میخوام موسیقی رو هم تجربه کنم .
۷_پرواز : از ورزش هایی که هوایی اند خیلی لذت میبرم مثل زیپ لاین ، سقوط آزاد و پاراگلایدر و........ ....
۸_تجربه چیزای جدید : امتحان غذا ها و رستورانای جدید و کافه های جدید ، ورزشای جدید یا حتی چند تا بازی کامپیوتری جدید :)
۹_سفر : رفتن به جاهایی که ندیدم ، سفر همیشه جز ٕ علایق جدا نشدنی از من بوده :)
۱۰_ فیلم : سالم ترین تفریح :) نزدیک به ۲۰۰،۲۵۰ گیگ فیلم و سریال ندیده دارم :)
۱۱_مهاجرت : یه مهاجرت کوتاه مدت برام جزٕ نیاز ها اساسیه ....دوست دارم با فرهنگ همه جا آشنا شم .
۱۲_دوستام : از همون بچگی دوست زیاد داشتم و دارم که خدا رو شکر اکثرا با معرفتن ....هیچ وقت نمیشه یه جمع دوستانه رو به تنهایی ترجیح داد .
۱۳_ زندگی مستقل : مهمترین دلیل من برا زندگی چون تموم دلایل بالا رو شامل میشه :) میخوام رو پای خودم وایستم و زندگی مو بسازم :)
پ ن :اینم ۱۳ دلیل من برا زندگی :)
پ ن ۲:شما هم بگید : ) لینک پست هاتون رو برای آقای اُوِه بفرستید :)
پ ن ۳: فعلا
های فرندز...ماهی با یه تغییر اساسی برگشت :)
اینجا سعی میکنم بیشتر و بیشتر شاد بنویسم و شاد باشم :)
فاز دپ و اینجور چیزا هم دیگ خبری نیس :)
اگه اینجا نباشم تو اینستا ام :
@_marrix_m
چیز خاصی برای گفتن نیست جز آرزوی سلامتی برای تک تک شما....
پ ن :امتحانا شروع شده ...امروز ریاضی با موفقیت پاس شد _اما دو دلم هنوز _
پ ن 2 :پیشاپیش 2018 مبارک :)
پ ن3 :پساپس هم میلاد مسیح رو به مسیحی های عزیزمون تبریک میگم :)
پ ن 4 :دو دیقه بودی حالا _ماکان بند :)
فعلا